در سرزمین آدم کوچولوها!

رویای وجود سرزمینی که آدم‌هایی بسیار بسیار کوچک‌تر از ما در آن زندگی کنند، همیشه در سر انسان بوده و هست؛ داستان‌ها، کارتون‌ها و فیلم‌هایی که در این‌باره ساخته شده از سفرهای گالیور و سرزمین لی‌لی‌پوت گرفته تا افسانه بند انگشتی و… همه و همه حکایت از این دارند که آدمیزاد، چقدر دلش می‌خواهد این رؤیای شیرین به حقیقت بپیوندد.

 مهدی توسلیان، یکی از آن هنرمندانی است که همیشه این‌رؤیا را در سر داشته و آن را پرورانده تا امروز، برای خودش و دیگران سرزمینی از آدم کوچولوهایی بسازد که پیش‌تر‌ها در کنارمان زندگی می‌کرده‌اند و آنها را دیده‌ایم؛ آدم‌هایی که آن قدر واقعی ساخته شده‌اند که وقتی آنها را در حالت‌های مختلف کار یا استراحت می‌بینی، حس می‌کنی وارد لی‌لی‌پوت ایرانی شده‌ای و آدم کوچولوها واقعا وجود دارند… .

یک شهر تمام عیار است؛ بازار دارد، کوچه و پسکوچه دارد، خانه‌های مختلف با شکل‌های مختلف و دکان‌ها و کارگاه‌های جورواجور دارد، آدم‌های سرگرم به‌کار و زندگی روزمره دارد. دستفروش و رهگذر و خلاصه هر چه یک شهر می‌خواهد را می‌توانی در شهری که مهدی توسلیان ساخته پیدا کنی.

شهری که آقای توسلیان برای زندگی آدم کوچولوهای رویایش ساخته، شهر کاملی است با تمام اجزا. دقت به جزئیات و رعایت کردن نکات بسیار ریز از ویژگی‌های کارهای اوست.

آنقدر این شهر کامل است که حس می‌کنی اگر همین الان ۵۰بار کوچک شوی و بتوانی از در این خانه‌ها و مغاز‌ها رد شده و داخل شوی، چیزی برای زندگی و گذراندن روزگار کم نداری!

مهدی توسلیان متولد سال ۱۳۳۵ در شهرستان نطنز است. چهره‌ای دوست داشتنی دارد و آرامش در رفتار و حرف‌زدنش موج می‌زند. لباس سنتی زادگاهش را به تن دارد و به گفته خودش تنها کسی است که در شهرش هنوز با همین لباس سنتی می‌گردد. آنقدر به شهرش و به فرهنگ و تاریخ زادگاهش علاقه داشته که تصمیم گرفته آنچه سال‌ها پیش دیده و جایی که در آن زندگی کرده را در ابعاد کوچک خلق کند تا ماندگار شود. آقای توسلیان بازنشسته وزارت نیرو است. کار هنری را از دوران نوجوانی آغاز کرده و سال‌ها قبل هم در رشته‌ای که کار می‌کرده، به ساخت ماکت در مورد ساختمان‌های مختلف یا امور تصفیه آب و غیره می‌پرداخته اما بعد از بازنشسته‌شدن، این هنرمند، به ساخت تابلوهای ۳ بعدی روی آورده و ۴-۳سالی هم می‌شود که روی ماکت‌های حجمی کار می‌کند. می‌گوید: «به‌خاطر علاقه‌ای که به این کار دارم، اوقات فراغتم را به آن اختصاص دادم. هدفم از اینکه ساخت ماکت را به این سمت برده‌ام این است که دلم می‌خواهد مخاطبان نوجوان، کودک و جوان، تاریخ قدیم و سبک زندگی قدیمی‌ها را ببینند و بشناسند و قدیمی‌ترها هم با دیدن این ماکت‌ها خاطراتشان زنده شود…»؛ چیزی که به زیبایی هر چه تمام‌تر اتفاق افتاده و این هنرمند را به هدفش نزدیک کرده است.

دورریختنی‌های ارزشمند

ماکت‌های مهدی توسلیان هیچ‌چیز کم ندارند و وقتی به آنها نگاه می‌کنی، فکر می‌کنی با یک دستگاه عجیب و غریب که مخصوص کوچک کردن اشیاست، لوازم را کوچک کرده و هرکدام را سرجای خودش گذاشته! ستون‌ها، پله‌ها، لوازم داخل مغازه‌ها و خانه‌ها آنقدر واقعی هستند که حس نمی‌کنی اینها همگی با لوازمی ساخته شده‌اند که زمانی کاربری دیگری داشته‌اند و وقتی که دورانداختنی شده‌اند به بهترین شکل از آنها دوباره استفاده و یک اثر هنری خلق شده است. آقای توسلیان، هیچ کدام از چیزهایی که در ماکت‌های او استفاده شده را خریداری نکرده و همه‌اش از لوازمی است که از قبل وجود داشته و الان تنها تغییر کاربری داده.

خرده چوب‌های به درد نخور نجاری‌ها، خرده شیشه، پیچ، میخ، اسپری و خلاصه هر چه که دیگر قابل استفاده نیست، وقتی به این هنرمند داده می‌شود با دستان توانمندش آن را تبدیل به یک شیء قابل استفاده برای آدم‌کوچولوهای سرزمینش می‌کند.

مهدی توسلیان برای کارهایش از هیچ متر و سانتی‌متری استفاده نمی‌کند و با اینکه همه کارهایش یک پنجاهم اندازه دنیای واقعی است اما همه مقیاس‌ها را ذهنی اندازه می‌گیرد؛ «وقتی کلیات ماکت را می‌سازم، به این فکر می‌کنم که آدمی که در آن باید قرار بگیرد چه قدری است و وقتی آدم‌ها را می‌سازم، بر مبنای آنها و کاملا ذهنی، لوازم اطرافشان را تهیه می‌کنم.» لوازمی که با اینکه در سایز کوچک ساخته شده‌اند اما کار می‌کنند. مثلا وقتی یک گوشه از ماکت خانه، قیچی پیدا می‌کنی، این قیچی مثل یک قیچی واقعی تیز است و می‌برد؛ یا وسیله شهرفرنگی، واقعا عکس و فیلم نشان می‌دهد و چرخ نخ‌ریسی، مانند یک چرخ واقعی می‌چرخد و کار می‌کند.

در و پنجره‌های خانه‌ها و مغازه‌ها و بازار ماکت‌ها کاملا واقعی است و با لولاهای کوچک باز و بسته می‌شود و حتی قفلی کوچک هم برای آنها ساخته شده است. این همه دقت در جزئیات هر مخاطبی را شگفت‌زده می‌کند و همه اینها نشان از ذوق هنرمند سازنده آن دارد.

نمی‌بینم؛ نگاه می‌کنم

توسلیان می‌گوید که وقتی تصمیم می‌گیرد ماکت کاری را بسازد، قبلش هیچ تصور بیرونی‌ای از آن ندارد و هر چه هست در ذهنش نقش بسته. شاید برای هر بیننده‌ای باورش سخت باشد که این جزئیات از قبل روی کاغذ نیامده یا از روی عکس یا تصویری ساخته نشده اما این هنرمند هر چه از گذشته در ذهن دارد را پیاده می‌کند و وقتی کلیات ماکت شکل گرفت، به جزئیات آن می‌پردازد. می‌گوید: «فرق من با آدم‌های عادی این است که دیگران می‌بینند ولی من اطرافم را نگاه می‌کنم!» و با این جمله، رمز موفقیتش در به تصویر کشیدن این همه جزئیات را تشریح می‌کند.

سوژه‌های مهدی توسلیان بیشتر زندگی گذشتگان است. زنده کردن یاد کار و سبک زندگی اجدادش وقت نسبتا زیادی از او می‌گیرد و او با عشق این کار را انجام می‌دهد. ماکت‌هایی که در ابعاد کوچک‌تر مثلا ۶۰ در۶۰ هستند از ۱۰روز تا یک‌ماه زمان می‌برند و بسته به نوع کار و جزئیاتی که دارند، این زمان متغیر است.

کارهای با حجم بالا مانند بازار نطنز که پر است از دکان و آدم و دستفروش و هزار ریزه‌کاری دیگر، ۸‌ماه از این هنرمند زمان برده است. می‌گوید: «گاهی مدت زیادی دلم به‌کار نیست و نمی‌توانم کاری بسازم اما مواقعی هم هست که یک روز تمام، همه ۲۴ ساعت را روی کار وقت صرف می‌کنم و تا تمام نشود دلم راضی نمی‌شود دست از کار بکشم! احساس رضایت و خوشحالی بعد از تمام شدن کار را با هیچ‌چیز در دنیا عوض نمی‌کنم».

یک خانواده هنرمند

به گفته مهدی توسلیان، نخستین مخاطب کارهایی که می‌سازد همسرش است؛ «وقتی که به خانه می‌آیم، نخستین کسی که از کارم سراغ می‌گیرد خانم‌ام است. می‌پرسد امروز چه ساختی؟ و من چون از قبل منتظر این سؤال او بوده‌ام، از کارهای آن روزم، از تمام مراحلش عکس گرفته و می‌آورم و نشانش می‌دهم تا در مورد آن نظر بدهد.»

این هنرمند ۴ فرزند دارد که هم دختر یکی یکدانه‌اش به کارهای هنری علاقه‌مند است و هم همسرش. دختر آقای توسلیان کار قلم‌زنی روی مس انجام می‌دهد و همسر او به گلسازی و عروسک‌سازی‌ و سایر کارهای هنری مشغول است.

توسلیان معتقد است جایی که در آن زندگی می‌کند، یک محیط الهام‌بخش دارد. آب و هوای تمیز و محیط آرام باعث می‌شود که آرامش داشته باشد و بتواند به این کارهای هنری بپردازد.

عاشق زادگاهش است و از اینکه روزی تاریخ و فرهنگ آنجا به‌طور کامل از بین برود بیم دارد و دقیقا به همین دلیل است که دنیای درون ذهنش و خاطراتش را به این شکل، واقعی و بیرونی می‌کند.

تا به حال اکثر کارهایش را از روی تاریخ شهر نطنز ساخته و حیف است این هنر فقط در مورد یک فرهنگ خاص صرف شود. اما توسلیان معتقد است که برای کار کردن روی جزئیات هر فرهنگ، می‌بایست درون آن زندگی کرده باشی و از داخل آن را حس کنی. می‌گوید: «تمام چیزهایی که می‌بینید قسمتی از زندگی من است و من درون تمام چیزهایی که درست کرده‌ام، در دنیای واقعی زندگی کرده‌ام. درنتیجه به راحتی نمی‌شود وارد ساخت ماکت فرهنگ‌های دیگر شد، مادامی که از آن تجربه‌ای نداشته باشی…».

همه فرزندان من!

مهدی توسلیان مثل خیلی از هنرمندهای دیگر، کارهای هنری‌اش را مثل فرزندانش دوست دارد. می‌گوید: «هر روز صبح که سراغ کارهایم می‌آیم، آنها را بازرسی می‌کنم و به تک‌تکشان سرمی‌زنم. بعد با خود فکر می‌کنم که امروز آنها چه چیزی نیاز دارند؛ هر چه نیاز دارند را برایشان می‌سازم و لوازمشان را تکمیل می‌کنم».

این عشق، در برخورد با کارهایش هم کاملا مشهود است. وقتی لوازم خانه‌ای که ساخته را یکی یکی از جایشان برمی‌دارد و به بازدیدکنندگانش نشان می‌دهد انگار که برای بار اول است آنها را دیده و خودش زودتر از هر کس دیگری ذوق زده می‌شود!

این هنرمند برای کارهایش قیمت نمی‌گذارد و معتقد است کار هنری قیمت ندارد. توسلیان خیال فروش کارهایش را ندارد و فقط و فقط به نیت اینکه مخاطبان و بازدید‌کنندگان از کارهایش لذت ببرند و تاریخ زادگاهش را زنده نگه دارد آنها را می‌سازد اما هستند کارشناس‌هایی که بعد از دیدن این ماکت‌ها برایشان قیمت می‌گذارند و تعداد زیادی از کارهای او به فروش هم رفته است.

کارهای کوچک توسلیان ۲۰میلیون تومان قیمت خورده و حتی کار بازارش تا ۱۰۰میلیون تومان هم برآورد شده است؛ قیمتی که در برابر وقت و عشقی که روی کار گذاشته شده، شاید ناچیز به‌نظر برسد؛ «کارهایم را با هزینه شخصی می‌سازم و انتظار ندارم این هزینه بازگردد. برای دلم کار می‌کنم و می‌سازمشان تا مردم ببینند و لذت ببرند. خیلی‌ها هستند که بعد از دیدن کارهایم اشک در چشمانشان جمع می‌شود و اعتراف می‌کنند که این کارها آنها را به دنیای دیگری برده است. وقتی که کارم دیده می‌شود و چهره‌های شاداب و شگفت‌زده بازدیدکنندگان را می‌بینم، همه خستگی از تنم در می‌رود.»

به دلیل همین علاقه آقای توسلیان به ترویج فرهنگ سنتی، نمایشگاه دائمی او که در شهر نطنز برپاست به‌صورت رایگان از بازدیدکنندگان پذیرایی می‌کند.

روزگار سپری شده مردم سالخورده

آقای توسلیان هر روز غصه از بین رفتن بافت قدیمی شهرش را می‌خورد. تک‌تک مغازه‌ها و کوچه و خیابان‌هایی که از قدیم وجود داشته و امروز به دلایل مختلف از بین رفته‌اند یا عنقریب است که این اتفاق برایشان بیفتد را نام می‌برد و حتی برای از بین نرفتنشان تلاش هم می‌کند؛ «کودکی من در همین کوچه‌ها و مغازه‌ها و خانه‌ها گذشته است. از تک‌تک پله‌های این ساختمان‌ها بالا رفته‌ام و در حیاط‌شان بازی کرده‌ام. در پشت بام و بهارخوابش خوابیده‌ام و همه را با همه وجودم لمس کرده‌ام. من در کارهایم آدم‌هایی را ساخته‌ام که با آنها زندگی کرده‌ام. پدربزرگ و مادربزرگ، اقوام، همسایه و دوست و آشنا، همه و همه را جان دوباره داده‌ام و دلم می‌گیرد از اینکه بعضی مشاغل به‌دست فراموشی سپرده می‌شوند و خیلی از مغازه‌ها کارایی‌شان را از دست می‌دهند. قدیم‌تر‌ها نطنز تنها صادرکننده نعلبکی بود و این شهر پر بود از کارگاه‌های سفالگری؛ چیزی که رفته‌رفته از بین رفت و دیگر در شهر جز یکی‌دو کارگاه سفالگری که آن هم به‌خاطر عشق صاحبشان به‌کار سرپاست، دیگر خبری از اینجور کارگاه‌ها و مشاغل قدیمی نیست. شهر ما باغشهر است و همه خانه‌ها وسط باغ قرار دارند اما تازگی‌ها دارند بافت قدیمی را به هم می‌زنند و ساختمان می‌سازند. من تا جایی که بتوانم دخالت می‌کنم تا بافت‌های قدیمی نطنز از بین نرود.»

علاقه به بافت قدیمی و پیوند با گذشته، در اکثر کارهای توسلیان به چشم می‌خورد. با اینکه کارهای مدرن هم انجام داده اما طبق گفته خودش رضایتی که از کارهای قدیمی دارد بیشتر است. با اینکه کارهای زیادی در همین زمینه انجام داده اما معتقد است هنوز هم می‌تواند کار کند و طرح‌های زیادی در ذهنش دارد که تا پیاده نشود آرام نمی‌گیرد.

دنیای آدم‌کوچولوهای مهدی توسلیان، یک دنیای کامل و تمام‌عیار است و کم هستند آدم‌هایی که ماکت‌هایش را ببینند و دلشان نخواهد کوچک شوند و چند روزی در خانه، حیاط، بازار و کوچه پسکوچه‌های شهری که ساخته قدم بزنند و زندگی به سبک «آدم‌کوچولوها» را تجربه کنند.

کارگاه سفالگری

کارگاه سفالگری

این ماکت کارگاه سفالگری پدر مهدی توسلیان است. پدر او نقاش روی حجم‌های برجسته بود و یکی از کارگاه‌های نطنز را می‌گرداند و از این طریق ارتزاق می‌کرد. در این ماکت، پدر بزرگ آقای توسلیان را در حال نقاشی کردن روی یک کوزه می‌بینیم و عموی او هم پشت دستگاه نشسته و مشغول ساختن حجم مدنظر است. پدربزرگ و پدرآقای توسلیان به ساخت گلدان تزیینی، نعلبکی، کوزه و احجام دیگر اشتغال داشتند و از سفال و سرامیک و با خاک رس، این وسایل را برای مردم فراهم می‌کردند. در این کارگاه کوچک، تصویر واقعی پدربزرگ آقای توسلیان را بر قاب روی دیوار، کوره کارگاه، چرخ‌سفالگری و احجام ساخته شده در مقیاس کوچک می‌بینیم؛ چیزی که در عالم واقع دیگر وجود ندارد و نسل کارگاه‌های سفالگری دیگر عملا منقرض شده است.

بازار

بازار

یکی از بزرگ‌ترین کارهای مهدی توسلیان، بازار سنتی نطنز است. این بازار از اجزای مختلف تشکیل شده و در آن به جزئیات زیادی توجه شده است. در مغازه آهنگری، بیل، داس، کلنگ و هر چه برای کشاورزی لازم است ساخته می‌شود و اسب‌ها نعل می‌شوند. در نجاری و خراطی در و پنجره‌های کوچک توسط نجار کوچولوی بازار ساخته می‌شود. عطار مجموعه به فروختن داروهای سنتی مشغول است و سایر مشاغل مثل بزازی، میوه‌فروشی، نانوایی، قصابی و… هم در این بازار زنده به کارشان مشغولند. در گوشه‌ای از بازار، عکاسخانه قدیمی ساخته شده که به در و دیوارش عکس‌های سیاه و سفید آویزان است. کنار عکاسخانه چرخ شهر فرنگی واقع شده که عکس‌های مختلف رستم و سهراب و مناظر طبیعی سایر نقاط ایران و جهان را نشان می‌دهد و قصه‌های قدیمی را بازگو می‌کند. درشکه، چرخ دستفروشی، دستگاه چاقوتیزکنی و… هم در کوچه‌های این بازار به چشم می‌خورند که همه‌شان کار می‌کنند و فقط ابعادشان کوچک شده است و خلاصه اتفاقات در این بازار آنقدر واقعی است که انگار یک زندگی، ۵۰برابر کوچک‌تر از زندگی واقعی در آنجا جریان دارد.

اتاق مادربزرگ

اتاق مادربزرگ

یک اتاق است با ۳ پنجره رنگی‌رنگی. چند طاقچه دارد که روی هر کدام یک وسیله قرار داده شده است. تمام لوازم مثل صندوقخانه و رختدان و میز و فرش و چراغ پرموس یا ۳ فیتیله و رادیوی لامپی قدیمی و آینه و اتو و… در آن قرار داده شده و در قسمت مرکزی خانه، مادربزرگ در حال ریسیدن نخ به‌وسیله دستگاه نخ‌ریسی است. دستگاه نخ‌ریسی کوچک که با چوب بستنی و سیخ‌های کوچک چوبی درست شده کار می‌کند و خیلی روان، نخ را دور خود حرکت می‌دهد. این خانه، تصویری از خانه مادربزرگ آقای توسلیان است که جزئیات آن را به‌خاطر سپرده و با لوازمی ازجمله ته‌اسپری و میخ و نی شربت‌خوری و واشر، تمام وسایلش را ساخته است.

حیاط

حیاط

اینجا، نمایی از حیاط خانه‌ای قدیمی است که مهدی توسلیان با ذهنیتی که از حیاط‌های قدیمی داشته آن را ساخته است. اکثر خانه‌ها، حیاط‌هایشان به این شکل بود و پله‌ای ۲ طرفه، آنها را به تراس و سپس اندرونی می‌رساند. اتاق‌ها ۳ دری یا ۵ دری بودند و در حیاط، سرداب و حوض آب وجود داشت.این هنرمند، ستون‌های خانه را از نی قلیان ساخته و نرده‌ها را با خلال دندان و دانه‌های تسبیح تزیین کرده است.

اتاق کرسی

اتاق کرسی

یکی از قشنگ‌ترین ماکت‌های استاد توسلیان، ماکت اتاق کرسی است. این اتاق ساده پر از روح زندگی ست. این اتاق هم مانند سایر کارهای او یک اتاق ساده است با لوازم قدیمی. گوشه اتاق یک کرسی کوچک قرار داده شده که پیرمردی زیر آن نشسته و به ۲‌متکا تکیه داده است. در این اتاق که یکی از خاطره‌انگیزترین تصاویر مهدی توسلیان است آنقدر به جزئیات توجه شده که حتی منقل آتش و لحاف و بالش‌اش هم واقعی است. اگر کمی بیشتر دقت کنید و لحاف کرسی را کنار بزنید، آثار سوختگی را هم در آن می‌بینید! چیزی که باعث شده هر بازدیدکننده‌ای حس کند واقعا در این اتاق آدم‌های بندانگشتی زندگی می‌کنند! آقای توسلیان از روزهایی می‌گوید که فامیل و همسایه هر شب دور هم جمع می‌شدند و میوه‌های فصل و شبچره می‌خوردند و برای هم قصه‌های قدیمی و دینی تعریف می‌کردند و اگر درددلی بود، رد و بدل می‌کردند…؛ روزهایی که هنوز برای این هنرمند تمام نشده‌اند و به گفته خودش هنوز در آن روزگار زندگی می‌کند.

این مطلب در همشهری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *